مطالب طنز و خنده دار

۲ مطلب با موضوع «شعر و طنز» ثبت شده است

گویند مرا چو زاد مادر به دهان گرفتن آموخت

شب ها بر ِ گاهواری من بیدار نشست و خفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه ی راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم الـفـاظ نهاد و گفتن آموخت

لبخند نهاد بر لـب مـن بـر غـنچه ی گل شکفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست تا هستم وهست دارمش دوست

.

.

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۱۷
مهدیار خسرو

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
خواهی که شود بخت تو فرخنده و پیروز

خواهی که شود عید سعیدت همه نوروز
خواهی که شود طالع تو شمع شب افروز

خواهی که رسد خلعت و انعام به هر روز
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز

.

.

.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۱۶
مهدیار خسرو